معنی گزارش رسانه اى

حل جدول

لغت نامه دهخدا

رسانه

رسانه. [رَ / رِ ن َ / ن ِ] (اِ) وسیله ٔ رساندن.
- رسانه های گروهی، وسایل ارتباط جمعی مانند رادیو و تلویزیون و مطبوعات.

رسانه. [رَ / رِ ن َ / ن ِ] (اِ) حسرت و افسوس و تأسف. (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین) (از برهان). افسوس و تحسر و حسرت. (از شعوری ج 2 ص 10). حسرت و افسوس. (آنندراج) (انجمن آرا) (فرهنگ جهانگیری). اندوه و غم. تحسر. (یادداشت مؤلف):
پدرت و برادرت و فرزند و مادر
شدستند ناچیز و گشته فسانه
تو پنجاه سال از پس مرگ ایشان
فسانه شنیدی و خوردی رسانه.
ناصرخسرو.
ای رس بجزاز بهر تو نگردد
این خانه ٔ رنگین پررسانه.
ناصرخسرو.
|| ناله و زاری. (ناظم الاطباء).


گزارش

گزارش. [گ ُ رِ] (اِمص) (از: گزار + ش، پسوند اسم مصدر) (حاشیه ٔ برهان چ معین). تعبیر خواب را گویند. (برهان). و بیان امور گذشته. (آنندراج):
همه خوابها پیش ایشان بگفت
نهفته برون آورید از نهفت
کس آن را گزارش نیارست کرد
پراندیشه شدشان دل و روی زرد.
فردوسی.
مر این خوابها را بجز پیش اوی
مگوی و ز نادان گزارش مجوی.
فردوسی.
و مر انگشتری را... ملوک را به ولایت و ملک گزارش کنند و دیگر مردمان را بر عمل و صناعت و گروهی را بر کرامت بزرگان. (نوروزنامه). || شرح و تفسیر و عبارت هم آمده است. (برهان):
مرین دین به را بیاراستند
از این دین گزارش همی خواستند.
فردوسی.
چو آن ترکیب را کردند خارش
گزارنده چنین کردش گزارش.
نظامی.
پازند گزارش کتاب صحف ابراهیم است و ابستا گزارش آن. (صحاح الفرس).
و رجوع به گزاردن شود.
|| گفتن و ادا کردن سخن. رجوع به گزاردن شود. || پیش کش. || گذشتن. (برهان). به این معنی گذارش است. || عبور کردن. به این معنی گذارش است. || تجاوز نمودن. || ترک کردن. (آنندراج).

فرهنگ عمید

رسانه

حسرت، افسوس،
اندوه: تو پنجاه سال از پس عمر ایشان / فسانه شنودی و خوردی رسانه (ناصرخسرو: ۴۱)،

هر وسیله‌ای که مطلب یا خبری را به اطلاع مردم می‌رساند مانند رادیو، تلویزیون، و روزنامه،


گزارش

شرح و تفسیر قضیه، شرح و تفصیل خبر یا کاری که انجام‌یافته،
* گزارش دادن: (مصدر متعدی) اطلاع ‌دادن، خبر دادن،
* گزارش کردن: (مصدر متعدی)
بیان ‌کردن،
تفسیر‌ کردن، شرح‌ دادن،

فرهنگ معین

رسانه

(رِ نِ) (اِ.) هر وسیله انتقال دهنده.

(رَ نِ) (اِ.) اندوه، حسرت.

فرهنگ فارسی هوشیار

رسانه

هر وسیله ای که مطلب یا خبری را به اطلاع مردم برساند و بمعنای حسرت و اندوه

فارسی به عربی

رسانه

عربه، وسط


گزارش

تقریر، جلسه، حساب، قصه

فرهنگ پهلوی

رسانه

خبر رسان، رساننده، گویا

فارسی به آلمانی

رسانه

Fahrzeug [noun], Datenträger (m), Durchschnittich, Mitte (f), Mittel (n)

معادل ابجد

گزارش رسانه اى

845

عبارت های مشابه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری